بنام خدا و برای خدا
در بخش چهارم جریان شناسی سیاسی ایران به دوره دوم احزاب اسلامی پرداخته می شود که در این دوره نقش فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی از برجستگی خاصی برخودار است هر چند قبل از حرکت فدائیان اسلام در سالهای 1300 و در مجلس چهارم و پنجم نقش شهید مدرس دارای ویژگی ممتازی است همان شخصیت و مجتهد بزرگی که استراتژی معروفی را از خود به یادگار گذاشت، که فرمودند: « سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما.»
در دوره فدائیان اسلام که به تازگی اختناق رضاخانی از فضای کشور ایران برچیده شده بود احزاب اسلامی در تشکلهای هیئتهای مذهبی فعالیت گسترده خود را آغاز کردند و در طرف مقابل هم، رژیم پهلوی تلاش زیادی را برای کمرنگ کردن فقه سیاسی اسلامی، و بدنبال رواج اندیشه های ضد شیعی جریانهای انحرافی و غربی بود.
در این مقطع تا آغاز دهه چهل جریانهای اسلامی بیشترین هزینه را در مبارزه با استبداد و جریانهای انحرافی پرداخت نمودند و تا اندازه ای هم به مقصود خود نائل آمدند، هرچند که دستاوردهای جریانات اسلامی ناب، با خیانتهای فرصت طلبان لیبرال، ملی گراها و گروههای چپ مصادره و از دست رفت و در این رابطه باید به تلاشهای خالصانه فدائیان اسلام بخصوص شهید نواب صفوی، که در جهت ملی شدن صنعت نفت و کوتاه شدن دست استعمار انگلیس از نفت کشور بود، را فراموش نکرد و اگر تفنگ و گلوله فدائیان اسلام به کمک آیت الله کاشانی و مصدق نیامده بود، پیروزی و ملی شدن نفت به این آسانی میسر نبود.
متأسفانه در این دوره که نخست وزیری دکتر مصدق با کمک آیت الله کاشانی و جریانات اسلامی به پیروزی رسیده بود، لیبرالهای درون دولت در یک اقدام هماهنگ به ترور شخصیت آیت الله کاشانی پرداخته و نواب صفوی را به زندان انداختند و بزرگترین خیانت را به جریان اسلامی روا داشتند و در همین مقطع کودتای 28 مرداد سال 1332 با هدایت آمریکا و انگلیس شکل گرفت و در نهایت به شهادت نواب صفوی و یارانش منجر گردید.
با ارتحال حضرت آیت الله العظمی بروجردی و فوت آیت الله کاشانی، مرجعیت سیاسی و فقهی متوجه حضرت امام خمینی گردید و رژیم پهلوی هم اقدامات گسترده ای را برای انتقال مرجعیت از ایران به نجف انجام داد، که نتیجه لازم را بدست نیاورد و عملا از آغازین سالهای دهه چهل، رهبری جریانات و گروههای دینی و مذهبی در دست امام خمینی (ه) قرار گرفت و تحولی عمده در شیوه مبارزه با رژیم پهلوی به وجود آمد و این حرکت امام خمینی به سرعت فراگیر شد و در 15 خرداد 42 به اوج خود رسید و در همین جا حرکت انقلاب با تفکر اسلامی آغاز شد و جریانات و گروههای اسلامی همچون هیئتهای مؤتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی، گروههای هفت گانه اسلامی، دارالتبلیغ، مؤسسه راه حق، و انجمنهای اسلامی دانشگاهها و مذهبیون همگی شیوه مبارزه و رهبری امام خمینی را پذیرفتند و بعد از بازگشت امام از تبعید 15 ساله به کشور، در نهایت در 22 بهمن 57 مبارزه بی امان امام و یاران با وفایش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جامعه روحانیت مبارز به عنوان اولین حلقه پیرامونی امام و مغز متفکر اداره کشور نقش بسزائی را ایفا کردند و مجاهدین انقلاب اسلامی یا همان گروههای هفتگانه، نقش بازوان اجرائی کشور را بعهده داشتند.
جبهه ملی و نهضت آزادی که به لیبرالیسم گرایش دارند و میانه خوبی با مذهب ندارند بعد از پیروزی انقلاب، مدیریت اجرایی کشور را با نخست وزیری موقت مهندس بازرگان تا مقطع تصرف لانه جاسوسی آمریکا در دست گرفتند، و به مرور زمان عدم همراهی آنها با انقلاب و ارتباط پنهانی بعضی از عناصر دولت موقت با آمریکا و خیانتهای آنها به نظام نوپای اسلامی افشاء گردید و لذا مهندس بازرگان از نخست وزیری استعفاء دادند و این استعفاء سیاسی از سوی حضرت امام مورد پذیرش قرار گرفت و عملا جریان لیبرالیست و وابسته به بیگانه از صحنه مدیریت اجرائی کشور تا پایان جنگ حذف گردید.
برای پی بردن به اهداف پشت پرده و ارتباط و همراهی عناصر دولت موقت با آمریکا، بخشی از خاطرات جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا را از نظر می گذرانیم ، کارتر در یادداشت شخصی خود در مورخه 23 بهمن 57 یعنی دو روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می نویسد: « گروه مهندس بازرگان خیلی به ما کمک کرده اند و پیغام فرستاده اند که می خواهند روابط خود را ادامه دهند.» کارتر در مورخه 24 بهمن 57 می نویسد: « گزارش امروز خیلی بهتر است، به نظر می رسد (امام) خمینی به قم مراجعت خواهد کرد و اجازه خواهد داد، بازرگان دولت را اداره کند، بیشتر وزیران او در غرب تحصیل کرده اند و یا وابستگی به کشورهای غربی دارند.»
مگر وزیران آقای بازرگان چه کسانی بودند که پس از گذشت تنها سه روز از پیروزی انقلاب اسلامی این چنین موجب رضایت و خشنودی رئیس جمهور آمریکا را فراهم کرده اند، لذا به معرفی بعضی از این افراد می پردازم.
الف- آقای عباس امیر انتظام ، بعد از تصرف لانه جاسوسی آمریکا و اسناد به دست آمده از داخل سفارت آمریکا، مشخص گردید که امیر انتظام جاسوس آمریکا می باشد، نامبرده سفیر ایران در اسکاندیناوی و نماینده ویژه بازرگان در مذاکره با آمریکا ، شوروی و اروپا بود و امیر انتظام طرح انحلال مجلس خبرگان را بدلیل تصویب اصل ولایت فقیه به بازرگان داد.
ب- کریم سنجابی از اعضاء جبهه ملی که وزیر خارجه گردید که بعد از خیانت ایشان به کشور، ابراهیم یزدی وزیر خارجه شد که بعدا وابستگی به آمریکا و نفاق او ظاهر گردید و در حال حاضر تابعیت آمریکا را دارد.
ج- احمد صدرحاج سید جوادی، وزیر کشور بود و ارتباط ویژ ه ایی با کاردار سفارت آمریکا داشت، پیشنهاد انحلال کمیته ها را برابر خواست آمریکائی ها مطرح نمود و گروهی از مجاهدین خلق (منافقین) را در وزارت کشور بکار گیری کرد.
د- سرلشکر احمد مدنی وزیر دفاع دولت موقت بود که پس از افشاء ارتباط او با آمریکا از کشور متواری شد،
ه- حسن نزیه ریاست شرکت ملی نفت را بعهده داشت و با افشاء ماهیت جاسوسی او، در پناهگاه سید کاظم شریعتمداری مخفی و سپس از کشور متواری و به خدمت آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا در آمد. و- ناصر مینا چی وزیر اطلاعات و جهانگردی که در خارج از کشور به سر می برد.
ز- محسن سازگارا، واحد اطلاعات و تحقیقات سپاه را با کمک دولت موقت بدست آورد، و بعد از آن هم در دولتهای مختلف مسئولیت های مهمی در کشور داشته و از فعالان مرکز استراتژیک ریاست جمهوری بوده و در پایان دولت خاتمی از کشور متواری و به آمریکا پناهنده شد، نامبرده کسی است که بعد از انفجار نخست وزیری و شهادت شهیدان رجائی و باهنر و جهت مقدمات فرار طراح انفجار یعنی مسعود کشمیری اقدام به جمع آوری مقداری خاکستر از محل انفجار نمود و به همرام یار دیرینه خود بهزاد نبوی تابوتی را برای کشمیری منافق تهیه و فردا به همراه تابوت شهیدان رجائی و باهنر بر روی دوش مردم تشیع کردند تا کشمیری بتواند از کشور متواری شود!
نکته ایی که در حال حاضر بسیار مهم است، وجود عناصری در دولت آقای روحانی است، که همان شرایط خاطرات آقای جیمی کارتر یعنی تحصیل کردگی در غرب و یک چیز دیگری بیشتر از آنها دارند و آن ثروتهای بیش از 1000 میلیارد تومانی است. آیا نباید نگران بود!؟
پایان قسمت چهارم
والسلام
بنام خدا و برای خدا
در تاریخ قصه تلخ انجمن حجتیه می خوانیم که این جریان برای کسب مجوز از دربا شاهنشاهی وفعالیت علیه فتنه بهائیت (بابیت)، تعهدنامه ای را امضاء کرد که هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته باشد و صرفا به مبارزه با بهائیت بپردازد و دستگاه امنیتی رژیم شاه، با بررسی بخشی از اعضاء انجمن حجتیه ، به مرور زمان آنها را وارد کارهای بزرگ اقتصادی نمود و عملا انجمن به مادی اندیشی گرفتار و از اهداف اولیه خود دور ماند و وضعیت اقتصادی و زندگی آنها شبیه زندگی قارونی طلحه و زبیر شده بود و در این مقطع زمانی انجمن کاملا تحت تأثیر ساواک قرار گرفته بود.
وقتی حضرت امام خمینی به خاطر جنایات شاه در کشتن مردم در سال 1357 از مردم می خواهد که نیمه شعبان از آذین بندی و چراغانی شهرها پرهیز نمایند، انجمن حجتیه در مخالفت با دستور امام با تمام توان به یاری رژیم شاه می شتابد و در تهران و بعضی از شهرهای کشور که از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، اقدام به چراغانی و آذین بندی شهرها می نماید و در نهایت کار انجمن به جائی رسید، که تقیّه را برای حفظ جان و مال تفسیر می کردند، نه برای حفظ دین.
در این مقطع زمانی انجمن حجتیه حتی سیاست گذاری درونی خود را هم به ساواک واگذاشته بود و ساواک هم بصورتهای مختلف از راهنمائی آنها مضایقه نمی کرد و به آنها یاد می داد، که همه قدرت در دست دشمن است و شما هم قدرت مقابله ندارید، پس کاری نکنید که شاه همچون پدرش مانع اجتماعات دینی و حتی عزاداری شما بشود و اعضاء انجمن که به قدرت زر و زور و تزویر وابسته شده بودند و بخاطر خوی کاخ نشینی یارای مبارزه را نداشتند، بدون دریافت کوچکترین امتیازی، تسلیم خواسته ها و سیاستهای دشمن شده بودند و این بخش کوچکی از داستان تاریخی غم انگیز انجمن حجتیه ای بود که می خواست ریشه ی بهائیت را بخشکاند!
در حال حاضر که مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 در جریان است، شاید به جرأت بتوان ادعا کرد، که وضعیت تعدادی از تیم مذاکره کننده هسته ای ایرانی شبیه اعضاء انجمن حجتیه در مقابل ساواک است، که در اینجا جای ساواک، آمریکا قرار گفته و جای افرد انجمن حجتیه، بعضی از اعضاء تیم مذاکره کننده هسته ای! چرا که سابقه برخی از این افراد به باند نیویورکی وزارتخارجه ایران در سالهای گذشته برمی گردد.
باند نیورکی وزارت خارجه در سال 1366 که نماینده ایران در سازمان ملل محمد جعفر محلاتی بوده - که بعدا به آمریکا پناهنده شد - و محمد جواد ظریف هم در آن مقطع در دفتر نمایندگی ایران خدمت می کرده است، در حین مذاکرات قطعنامه 598 باند نیویورکی کوشیدند تا با غفلت وزات خارجه، اجماعی جهانی علیه ایران و با هدف حفظ صدام به وجود آورند، در این رابطه یکی از دیپلماتهای کشورمان می گوید؛ در آن مقطع که متوجه این موضوع شدم، بصورت پی در پی برای تهران تلکس می زدم تا بلکه کوچکترین تحرکی در این رابطه صورت گیرد، اما مسئولین وقت، حاضر به شنیدن مطالب به هیچ وجه نشدند و حتی به دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت آنقدر از داخل برای تصویب قطعنامه598 فشار وارد می کنند، که ایشان صریحا می گوید « من وثوق الدله نیستم » وثوق الدوله کسی بود که قرارداد ننگین 1919 را که ایران تحت الحمایه انگلیس می شد را امضاء کرده بود. و با مطالعه کتاب راز قطعنامه درمی یابیم که فشارها به وزیر خارجه از ناحیه هاشمی رفسنجانی و تیم همراه او و بدون اطلاع امام بوده است که در خاطرات ایشان موجود است.
لذا باند نیورکی وزارت خارجه، که برخی از آنان قبلا در تیم مذاکره کننده هسته ای آقای روحانی در سال 1382 قرار داشته اند - مثل سیروس ناصری و سید حسین موسویان جاسوس - امروزهم در این رابطه به شدت فعال می باشند و آیا آن جماعتی که در سالهای جنگ، بدون نظر امام و با همکاری باند نیویورکی وزارت خارجه اجماع جهانی را، برای عدم پیروزی ایران در جنگ شکل دادند، امروز با صداقت به مقام معظم رهبری، مجلس و ملت گزارش می دهند!؟ و یا قصه ای مثل سال 66 را رقم خواهند زد!؟
آقای محمد جواد ظریف، سیروس ناصری و سید حسین موسویان که همگی در آمریکا تحصیل وپرورش یافته اند، تا کنون خدمتی به کشور نداشته اند و بلعکس سؤ استفاده مالی و خیانتهای سیروس ناصری و جاسوسی موسویان به اثبات رسیده و محمد جعفر محلاتی هم به آمریکا پناهنده شده است و شما پیدا کنید پرتقال فروش را !!!
و حالا قصه پر غصه مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 و دادن امتیازهای فراوان به طرف غربی چقدر شبیه ارتباط انجمن حجتیه با ساواک می باشد!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
پس از برگزاری جشن همسر رئیس جمهور به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) در کاخ مجلل سعدآباد و جلوه گری بانوان سلطنت طلب مسئولین اجرائی کشور در کاخ و اجراء رقص و دیگر برنامه های که وهن نظام جمهوری اسلامی بود، این بار جلوه ای دیگر از سلطنت طلبی را در مشاور رئیس جمهور آقای یونسی که به کنیسه یهودیان شیراز رفته بود، دیدیم که گفتند: « اگر من آخوند و آن خاخام بگذاریم، همه مردم خوب با هم زندگی می کنند » و در ادامه حرفهای سلطنت طلبانه خود گفت: « عده ای خیال می کردند، نماد شیر و خورشید در میان پرچم ایران یک نماد سلطنتی است، اما اینگونه نیست. شیر نماد حضرت علی(ع) و خورشید نماد حضرت محمد(ص) است و تنها تاجش مربوط به شاه بود. اگر به من باشد هلال احمر را تغییر می دهم و شیر و خورشید را جایگزین آن می کنم.»
در جواب حرفهای یونسی که دستی درفتنه سال 88 داشت، باید گفت؛ الف - شما سالهاست که مزاحم زندگی آرام مردم هستید، چون شما مدتهاست از زندگی طلبگی خود دوری کرده ای و با خُلق و خوی سلطنت طلبی زندگی می کنی، پس حرف شما به خودتان وارد است و سریعا از مسئولیت واگذار شده از سوی رئیس جمهور، کناره گیری نما و مزاحمتتان را از زندگی مردم کم کنید.ب – امام خمینی در جواب امثال شما، که منافق گونه با زندگی مردم و انقلاب اسلامی و امام خمینی همراه شدید، در 10 اسفند سال 1357 فرمودند: « ازهمه این وزاتخانه ها، از همه ادارات باید این شیر و خورشید منحوس قطع بشود عَلَم اسلام باید باشد، آثار طاغوت باید برود.»
آقای یونسی اگر آن روز نفاق نداشت، باید حرفهای خود را که در کنیسه یهودیان در سال 93 گفته در مقابل امام در سال 57 می گفت! اما ایشان، آن زمان جرأت این حرفها را نداشت و در پیش یهودیان خود را شیر فرض کرده است – آنهم از نوع شیر خشک- و شاید هم، با دادن این پیامها(سیگنالها) به یهودیان و سلطنت طلبان، قصد دارد، رأی آنها را برای انتخابات مجلس شوای اسلامی آینده در سبد دولت اعتدال بریزد و شاید هم از ترس می خواهد در رژیم آینده خیالی سلطنت طلبان، خود را موافق آنها معرفی کند تا گردنش برای زندگی اومانیستی سالم بماند.
به هر حال برگرازی جشن در کاخ سعدآباد توسط همسر رئیس جمهور و گفته های آقای یونسی در توجیه شیر و خورشید، دارای پیامهای خاص، برای دشمنان ایران و مخالفین نظام اسلامی در داخل و خارج کشور دارد، که در چند فرض فوق الذکر قابل ارزیابی است.
آقای یونسی و امثالهم بدانند؛ رقـص قـدرت زمینـه سـاز زوال شوکت دولت اعــتــدال خواهد بود، پس برای آمریکائی که از آن می ترسید، خوش رقصی هم باید حدی داشته باشد!!!
سر فراز باشی میهن ما در پناه اسلام ناب محمدی(ص)
والسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
در قسمت سوم جریان شناسی به چگونگی شکل گیری جریان اسلامی و ورود آن به کشور ایران و فعالیت جریان تشیع پرداخته می شود.
جر یان اسلامی : جریانی است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در اسلام ناب محمدی (ص) یعنی تشیع انقلاب دارد که پس از ورودبه ایران روح تشنه اقشار مختلف جامعه را سیراب نمود
بعد از رحلت پیامبر (ص) اختلاف جریان شیعه و اهل سنت به وجود آمد .
دیدگاه اهل سنت پس از رحلت رسول مکرم اسلام (ص) در خصوص حاکمیت :
1- دیدگاهی که تلاش می کند بین نبوت و خلافت فاصله اندازد و دین را از سیاست جدا کند و به بهانه خواست مردم وصیت پیامبر را کنار می گذارد و حتی معتقد است که سیاست چهره اولاد پیامبر (ص) را مخدوش می کند و همان بهتر که معاویه در رأس حکومت باشد، نه امیرالمومنین (ع) و امام حسن (ع) ، تا بلکه احترام دین و سبط پیامبر حفظ شود .
2. جریانی که هر حاکمی را اوالامر معرفی می کند و هرچه در تاریخ رخ داده باشد آن را توجیه می کند و با هرگونه اعتراض به حکومت مخالف است .
3. دیدگاه خوارج که کوچکترین مطلبی را که خطای حکومت بداند ، تحمل نمی کند و به مخالفت برمی خیزد حتی اگر در وسط میدان جنگ با دشمن باشد .
تفکر شیعه اینگونه نیست بلکه می خواهد بین سه حقیقت جمع نماید که اقامه حکومت یک ضرورت دینی است که اولاً اگر امامت و تداوم نقش رهبری دینی در جامعه ضرورت دارد ، حکومت دینی هم ضرورت دارد .
ثانیاً اگر حکومت در جامعه دینی دچار انحراف شد، سرنگونی آن را به هر قیمتی دنبال نمی کند بلکه اگر لازم باشد ، استخوان در گلو و خار در چشم تحمل می کند و به خاطر حفظ نظام نوپای اسلامی در برابر بیگانگان از حق مسلم خود صرف نظر می کند و شیعه می خواهد در این مسیر به حقیقت برسد .
حقیقت شیرین است اما برای کسی که ذائقه سالمی داشته باشد وگرنه بر ما تلخ کامان تلخ است و یک چشمه از آن حقیقت درک پیوند عمیق دیانت و سیاست است که حضرت فاطمه زهرا (س) برای آن تلاش وافری نمودند .
حضرت فاطمه (س) به ما می آموزد که پس از یافتن امام و شاخص حقیقت چگونه علیه کسانی که می خواهند جامعه را از مسیر اسلام ناب محمدی (ص) خارج سازند ، فریاد بزنی و در عین حال برای حفظ نظام نوپای اسلامی سکوت کنی تا فریادت را دشمن خارجی نشنود .
آیا احزاب درون کشور ما نگاهشان به سیاست و حکومت اینگونه است! و تفکر حضرت فاطمه زهرا(س) را در چارچوب حزب خود دنبال می کنند!، و یا بدنبال کسب قدرت و حفظ قدرت و کنترل قدرت حتی اگر بر اساس نظر آقای نیکلا ماکیاول باشد، که هدف وسیله را توجیه می کند.
جریان اسلامی: استمرار جریان امامت شیعی است که رهبری آن پس از رحلت حضرت رسول (ص) با امامان معصوم بوده است و در زمان غیبت امام عصر (عج) با فقهای بزرگ شیعی همچون شیخ مفید 413 هـ - سید مرتضی انصاری 436 هـ - شیخ طوسی 460 هـ - ابن ادریس 598 هـ - و علمای شیعی در دوران صفویه که اوج موفقیت جریان اسلامی در آن مقطع (907 -1501) با رسمی شدن تشیع برخوردار بود .
در دوره ناصرالدین شاه قاجار علمایی همچون شیخ مرتضی انصاری دزفولی ( از موقعیت خود چندان استفاده نکرد ) ، میرزایی بزرگ شیرازی ( نهضت تنباکو 1269 تا 1271 ) و در دوران مظفرالدین شاه جریان اسلامی به رهبری آخوند خراسانی ، سید محمد طباطبایی ، سید عبدالله بهبهانی ، شیخ فضل الله نوری و میرزای نایینی بود که انقلاب مشروطیت به پیروزی رسید ، صدور فرمان مشروطیت 12/5/1285 به دستور مظفرالدین شاه بود که موجب شد تحصن علما در حرم حضرت معصومه (س) به پایان برسد و انتخابات مجلس برگزار شد و اولین مجلس ایران در مهرماه 1285 تاسیس و در دی ماه 1285 قانون اساسی را تصویب کردند و مظفرالدین شاه آن را امضاء و پس از چند روز فوت کرد و محمدعلی شاه به پادشاهی رسید .
قانون اساسی تصویب شده در آن دوران بر اساس قوانین فرانسه و بلژیک بود و در آن مسایل اسلامی نادیده گرفته شد، و لذا آیت الله شیخ فضل الله نوری در اعتراض به انحراف پدید آمده در نهضت عدالت خانه به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به شهر ری هجرت و در آنجا اقدام به تحصن نمود و مسئله " مشروطه مشروعه "را مطرح نمود که با پیگیری های شیخ فضل الله نوری در مهرماه سال 1286 مقرر شد 5 نفر از علما بر مصوبات مجلس شورای ملی نظارت کنند.(شورای نگهبان)
با توجه به وابسته بودن محمد علی شاه به روسیه و مخالفت روسیه با مشروطه انگلیسی ، لیاخوف روسی فرمانده نیروهای روس در ایران در تاریخ دوم تیرماه سال 1287 مجلس شورای ملی را به توپ بست و عده ای کشته شدند و بدین ترتیب مجلس تعطیل و مشروطه به پایان رسید .
حدود یک سال بعد ، مشروطه خواهان از شهرهای رشت ، تبریز ، اصفهان و دیگر شهرها به سمت تهران حرکت کردند و در تیرماه 1288 تهران را فتح کردند . محد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و افرادی همچون سردار بهادر ، وثوق الدوله ، حسین قلی خان نواب ، یپرم خان ارمنی و تقی زاده به خاطر مخالفت شیخ فضل الله نوری با مشروطه انگلیسی، او را به اعدام محکوم کردند و در زاد روز مولای متقیان امیرالمؤمنین(ع) در سیزدهم رجب المرجب شیخ فضل الله را به شهادت رساندند و افراد مبارز دیگر مثل ستارخان و باقرخان را منزوی نمودند .
علل شکست نهضت عدالت خانه ( مشروطه ):
1. توطئه و فریب کاری انگلی
2. اختلاف بین رهبران روحانی نهضت
3. نفوذ فرصت طلبان منورالفکر (تاریک فکر) و فراماسونری وابسته به انگلیس
4. عدم تجربه و بصیرت مردم
5. توطئه روسیه
پایان قسمت سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به توضیحاتی که در قسمت اول جریان شناسی مطرح نمودم، کاربران عزیز می توانند قسمت دوم "جریان شناسی" را مطالعه و از نظراتشان « وزنه سیاسی » را بهره مند فرمایند.
خطر تعدد احزاب در کشورهای جهان سوم :
1. گسترش سیاست بازی
2. تهدید امنیت ملی
3. تضعیف اقتصادی
4. تضعیف نظامی
5. پوششی برای اعمال سیاست های ابرقدرت ها
زمینه های فکری پیدایش احزاب و تشکل های سیاسی در ایران :
1. تحصیل کردگان غرب
2. هیئت های تبلیغی
3. دیپلمات ها
4. مستشاران، جهانگردان، خبرنگاران، ورزشکاران ، هنرمندان و بازرگانان
روش های انتقال افکار بیگانگان:
1. تغییر اصطلاحات
2. تحریف مذهب
3. تحریف شخصیت ها
4. تحریف تاریخ
5. هنر
6. برنامه های آموزشی
انواع افکار وارداتی :
1. ناسیونالیسم یا ملی گرایی : مکتبی که بعد از انقلاب فرانسه رواج پیدا کرد . ملی گراها با اسلام هم مشکل داشتند .
2. لیبرالیسم : آزادی خواهی – فردگرایی- انسان محوری – اقتصاد بازار – اعتقاد آزاد – دموکراسی – آزادی احزاب .
3. سوسیالیسم
علل عدم موفقیت احزاب در ایران :
1. فقدان درک صحیح احزاب از اوضاع سیاسی کشور
2. سوء استفاده سران احزاب از موقعیت خود
3. کشف وابستگی های احزاب سیاسی به قدرت های خارجی
هرحزب چهار فکر و رکن را در برمی گیرد :
1. حزب باید دارای سازمان های مرکزی و رهبری کننده و پایدار باشد .
2. حزب باید دارای سازمان های محلی پایدار باشد و با سازمان های مرکزی حزب ارتباط دائمی داشته باشد .
3. رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشور ، خواه به تنهایی و خواه به کمک حزب های دیگر به دست گیرند و آن را رهبری کنند .
4. باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد .
نمودار احزاب سیاسی
الف – احزاب بر اساس اهداف:
1. احزاب انتخاباتی : برای بدست آوردن حداکثر کرسی های مجلس
2. احزاب ملت سازی : در پی احساس هویت مشترک و سرکوبی اختلافات قبیله ای معمولاً در کشورهای تازه استقلال یافته
3. احزاب مردمی : از طریق تشویق مردم و قدرت انحصاری که در دست دارند و در پی اهداف رهبری رژیم سیاسی می باشند .
ب – احزاب بر اساس ساده بودن :
1. احزاب شخصی : ناپایدار و مقطعی که وابسته به شخص هستند .
2. احزاب فصلی : موسمی و بیشتر زمان انتخاباتها شکل می گیرند .
3. احزاب مسلکی : مرام و مسلکی از اتحاد افرادی که دارای جهتهای فکری نزدیک می باشند .
ج- بر اساس ساختار :
1- حزاب توده ای : عضویت در آنها فعال پویا است و پایداری احزاب وابسته به اعضاء و فعالیت آنهاست .
2- احزاب کادر : عضویت اعضاء اختیاری نیست، بلکه توسط هیاتی گزینش و عضویت آنها تایید می شود و به مشارکت توده ها در فرایند تصمیم گیری سیاسی می پردازد.
محاسن و معایب حزب:
محاسن : 1- حزب وظیفه سازمان دهنده دارد 2- حزب مکتب اخلاقی و آموزش است 3- حزب وظیفه انضباط دهنده دارد 4- حزب دارای ارزش نهادی است
معایب : 1-حزب مزاحم آزادی فردی است 2- وجود حزب برای وحدت ملی زیان بار است 3- حزب به ناروا به همه مسائل، رنگ سیاسی می دهد 4- حزب دشمن دموکراسی است .
پایان قسمت دوم
بنام خدا و برای خدا
اقدام دولت در جهت کاهش هزینه بستری و دارو و درمان مردم در بیمارستانها، بسیار پسندیده و مورد تأیید است و اینکه دولت موفق شد، قبل از اینکه یارنه نقدی مردم را بپردازند، به فوریت توانست این مشکل چندین ساله را حل کند مورد سپاس است.
باید دید که بیمارستانهایی که ساختار درمانی خود را طی دو دهه گذشته تغییر داده اند، و حتی بخشی از امور مربوط به پرستاران و خدمه را به همراه بیماران واگذار کرده اند، امکان چنین تحولی و با این سرعت، موفق خواهد شد!؟ امیدواریم که همانند سبد کالا که ظاهرا یک سبدش هم گم شد، موجب خدشه مجدد به آبروی دولت نشود.
در تبلیغات گسترده ای که دولت در طرح کاهش هزینه های پرداختی مردم در زمان بستری در بیمارستانها به را انداخته، هیچگونه حرفی پیرامون کاهش سایر هزینه های درمانی خارج از بیمارستان مطرح نمی کند، و یا دولت این هزینه ها را که گاها چند برابر هزینه های بیمارستانی است، جزء درمان مردم نمی داند و می خواهد با یک تبلیغات گسترده صورت مسئله را عوض نماید.
شاید این تبلیغات گسترده برای این است که مردم در مرحله دوم هدمندی یارانه ها، آثار افزایش قیمت آب ، برق، گاز و سایر حاملهای انرژی و سیر افزایش بی رویه کالاهای ضروری زندگی خود را درک نکنند و کسی هم نپرسد که افزایش 70 درصدی قیمت بنزین که رئیس جمهور محترم آن را شیب ملایم می داند، یعنی چه!؟ و دولتی که می خواست ارزش پول ملی را بالا ببرد، امروز، هیچ تلاشی در جهت کنترل افزایش قیمت دلار بعمل نمی آورد! و شاید این افزایش قیمت دلار بخاطر انتقام از مردمی باشد، که بیش از 90 درصد خواستار دریافت یارانه نقدی شدند!
دولتی که مرتب علت افزایش نرخ تورم را مسکن مهر معرفی می کرد و قبل و بعد از انتخابات از افزایش نقدینگی به میزان 450 هزار میلیارد تومان سخن می راند، و امروز هم به گفته وزیر اقتصاد، میزان نقدینگی در این دولت، به رقم نزدیک به 650 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده، چرا دولت، هیچ برنامه و سیاستی برای کاهش نقدینگی در جامعه ندارد!؟
برای مردم پذیرفتنی نیست، که دولت مرتبا به تبلیغات عوام فریبانه کنترل تورم بپردازد و تورم نقطه به نقطه را که در دولت قبلی مزموم معرفی می کردند، امروز با آن به بمباران تبلیغاتی مهار تورم مشغولند و در سوی دیگر با چراغ خاموش هر روز مردم شاهد افزایش افسار گسیخته قیمتها باشند و دولت محترم هم بگوید، ما نمی خواهیم قیمتها افزایش پیدا کند، ولی نمی توانیم جلوی آن را بگیریم!
اگر دولت نمی تواند نقدینگی را کاهش دهد! و نمی تواند گرانی و افزایش افسار گسیخته قیمتها را مهار کند! و نمی تواند از محل توافق هسته ای دلارهای نفتی را به حساب بانک مرکزی کشور واریز نماید! و نمی تواند معوقات بانکی را که بالغ بر 100 هزار میلیارد تومان است، از سوداگران و مرفهان بی درد دریافت نماید! و نمی تواند پروژه های موفق مسکن مهر را به سرانجام برساند! و نمی تواند در مسئله مهم اقتصاد و فرهنگ، مدیریت جهادی ایجاد نماید! و نمی تواند با تبلیغات گسترده مردم را از دریافت یارانه نقدی منصرف نماید! و نمی تواند یک سبد کالا در شأن و منزلت مردم ایران توزیع نماید! و نمی تواند انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر را بعنوان حق مردم، برابر با اصل هشتم قانون اساسی بشنود! و نمی تواند... و همه همت خود را در جهت همراهی و توافق با کشورهای غربی و بدون اتکاء به توانمندی داخلی گذاشته است، این موضوع را " که نمی توانند " را با مردم خوب کشورمان در میان بگذارند و بدانند که مردم به یاری دولت و کشور خود خواهند شتافت، پس بیایید با ملت عزیزمان، با صداقت سخن بگویید و با صداقت عمل کنید!.
والسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به درخواستهای مکرر دوستان مبنی بر برگزاری کلاسهای در جهت شناخت جریانها و گروههای سیاسی کشور و ارائه تحلیل های مختلف در وبلاگ " وزنه سیاسی " لذا تصمیم گرفتم که در طی چند قسمت، پیرامون عملکرد احزاب و رفتار سیاسی و اندیشه سیاسی آنها، و چگونگی حضور آنها در قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران، و موقعیت کنونی احزاب، مطالبی را جهت بهره مندی کاربران محترم ارایه کنم، و تلاش خواهم کرد، پس از توضیحات مختصر، به بررسی عملکرد جریانها و گروههای مختلف در طول عمر پر برکت انقلاب اسلامی بپردازم و امیدوارم که کاربران عزیز از نظرات خوب و مفیدشان که می تواند گامی مؤثر، در جهت بالا بردن بصیرت و شناخت در جامعه باشد، نویسنده را بهره مند فرمایند و قبل از ورود به چگونگی عملکرد احزاب و گروهها، ضروت دارد، تعریف و شناخت لازم ، در رابطه با تهدیدات و فرصتهای احزاب در کشورمان را مورد بررسی قرار دهیم.
در جریان شناسی قرآنی و احادیث وارده، معمولا با سه جریان مختلف روبرو هستیم
1- حزبُ الله یا اسلام ناب محمدی (ص) و یا جریان حق
2- حزبُ الشیطان یا اسلام آمریکائی و یا جریان باطل
3- جریان نفاق؛ که از پیچیدگی خاصی برخوردار می باشد، و شناسائی جریان نفاق بسیار سخت است و بیشترین آسیبی که به جریان دینی در طول تاریخ وارد شده از سوی جریان نفاق بوده است، و این جریان از شروع انقلاب اسلامی، در صف مقدم جبهه نفاق، همواره علیه جریان اسلام ناب محمدی (ص) اقدام نموده است، و اگر فرصتی بدست آید، پیرامون سه جریان فوق بخصوص جریان نفاق مطالبی را ارائه خواهم کرد. انشاء الله
در این قسمت به تعریف جریان سیاسی و جریان فرهنگی در ایران پرداخته می شود:
1- جریان شناسی: شناسایی جریانهای موجود در جامعه و دسته بندی آنها بر اساس اصول، مبانی، اهداف و خط مشی های مورد پذیرش آنها را گویند.
2- جریان فرهنگی: به گروهی اطلاق می شود که گرایش های همگون و یکسانی دارند و به سوی پدید آوردن یک خرده فرهنگ به پیش می روند.
3- جریان شناسی سیاسی: شناخت بسترها و چگونگی شکل گیری احزاب سیاسی همراه با تعامل و نزاع میان آنها به همراه آشنایی با مبانی فکری آنها.
مهمترین انگیزه های شناخت جریانات سیاسی:
1- تشخیص درست و بموقع جریانات و تفکیک و تمایز خودی از غیر خودی- دوست از دشمن، در ملاکهای دینی و انقلابی – در وزن کشی های سیاسی و عدم اشتباه در تشخیص صحیح.
2- تعیین نوع مواجهه و موضع گیری مناسب در برخورد با جریانات سیاسی بر اساس رسالت پاسداری از انقلاب و نظام اسلامی.
3- ظرفیت سازی و کارآمدسازی از نیروهای انقلاب در مقابله با تهدیدات سخت ، نیمه سخت و نرم افزاری دشمنان.
جریان مذهبی حداکثری : جریانی است که قایل به جامعیت شریعت و کامل بودن دین و پاسخگویی آن به همه نیازهای مادی و معنوی انسانهاست، که معیارهای نظری و رفتاری جریان حداکثری بدین شرح می باشد:
پس از شناخت اصول و مبانی جریان حداکثری، و برای اینکه جریانات سیاسی را بهتر بشناسیم و تصمیم لازم را در وقت مقتضی بگیریم و جبهه خودی را از غیر خودی، بدرستی تشخیص دهیم، شناخت دو واژه ذیل از اهمیت بسیاری برخوردار است :
الف ) رفتار سیاسی
ب ) اندیشه سیاسی
الف ) رفتار سیاسی: هر عملی را که در راستای کسب قدرت ، حفظ قدرت و یا کنترل قدرت انجام پذیرد را رفتار سیاسی گویند .
ب ) اندیشه سیاسی: مبنای نظری رفتار سیاسی را اندیشه سیاسی می گویند .
تقسیم بندی جریانات سیاسی معاصر ایران از دوران مشروطه تا امروز :
1- جریاناتی که اندیشه سیاسی و رفتار سیاسی آنها بر اساس اجتهاد شیعی شکل گرفته است .(جریان اسلامی )
2- جریاناتی که اندیشه سیاسی و رفتار سیاسی آنها بر اساس آموزه های برون دینی ، بخصوص فرهنگ غرب شکل گرفته است . ( جریان روشنفکری )
3- جریاناتی که اندیشه سیاسی و رفتار سیاسی آنها بر اساس خلط بین آموزه های دینی و آموزه های برون دینی تنظیم شده است . ( جریان التقاتی یا ترکیبی )
4- جریاناتی که اندیشه سیاسی و رفتار سیاسی آنها بر اساس تفسیر غلط از دین تنظیم شده است .( سلفی گری – تحجرگرایی )
5- جریاناتی که اندیشه و رفتار سیاسی آنها بر اساس اشرافی گری ( اریستوگراسی) شکل گرفته است . (سلطنت طلبی)
6- جریاناتی که اندیشه و رفتار سیاسی آنها بر اساس الحادی (بی خدایی) تنظیم شده است. ( سوسیالیستی)
مهمترین مشخصه گروه اول یا همان جریان اسلامی:
الف) همواره ضد استبداد است .
ب) همواره ضداستعمار است .
ج) همواره عدالت محور است .
د) همواره نظارت مردمی را بر می تابد .
ه ) همواره حق محور است .
و ) همواره پویا و پرتلاش در جهت پیشرفت مادی و معنوی جامعه است .
شاخصه های دیگر گروه های 5 گانه بر عکس گروه اول(جریان اسلامی) است .
از زمان ناصرالدین شاه تاریخ حرکت جریانات شیعی در خصوص حکومت : 1- مبارزه با سلطه بیگانه در اولین مرتبه است . 2- مبارزه با حاکم جائر 3-مراقبت از حکومت عادل
تعریف حزب : حزب به گروهی از مردم گفته می شود که دارای منافع مشترک به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هستند و در چهارچوب قوانین کشور و گاهی از راه های غیرقانونی با برخورداری از یک سازمان و برنامه منسجم برای رسیدن به قدرت تلاش می نمایند .
علل پیدایش احزاب :
1- مبارزات انتخاباتی 2- دخالت ابرقدرت ها 3- صفات ناپسند انسانی 4- اختلاف مکاتب
5- اختلاف منافع 6- انگیزه های دفاعی
پایان قسمت اول
وقتی فیلم مستند "من روحانی هستم "را مشاهده کردم، در وحله اول علت ناراحتی و عصبانیت جریانهای فرهنگی همسوی با دولت و فرصت طلبان را از پخش این فیلم، متوجه نشدم، زیرا سازندگان آن، از انقلابی بودن و انقلابی عمل کردن و حضور مداوم جناب آقای روحانی (فریدون) در صحنه های مختلف دفاع از نظام اسلامی، گفته و مواردی را به تصویر کشیده بودند و لذا باید مسئولین فرهنگی کشور اگر انقلابی هستند، از دست اندرکاران فیلم مستند"من روحانی هستم " تقدیر و تشکر نمایند و اگر از انقلابی گری خود پشیمان و نادم هستند و با پخش گسترده این فیلم که انقلابی بودن آقای روحانی را نشان می دهد، دیگر مجال اقدامات براندازنه و فرصت طلبانه فرهنگی از آنها سلب می شود، که حق دارند عصبانی باشند و علیه جریانهای فرهنگی انقلاب و اسلام ناب محمدی (ص) ناسزا بگویند.
در خصوص ناراحتی زنجیره ای اصحاب فرصت طلب اطراف رئیس جمهور از این فیلم مستند، به نکاتی می شود اشاره کرد، که اولین مورد عصبانیت افراطیون اصلاح طلب، مربوط به خاطرات آقای رفسنجانی می باشد، که در طی سالهای گذشته با مجوز وزارت ارشاد اسلامی به چاپ رسیده است.
یک هیئت آمریکائی در سال 1364 بدون اجازه امام و مسئولین اجرائی کشور و تنها با هماهنگی قبلی آقای هاشمی رفسنجانی با پاسپورت ایرلندی و بصورت محرمانه به ایران سفر می کنند و امام خمینی(ره) پس از اطلاع، از ملاقات مسئولین کشور با هیئت آمریکائی جلوگیری نمودند، و آقای هاشمی رفسنجانی مجبور شدند، سه نفر ازجمله آقای حسن روحانی را که در آن مقطع نماینده مجلس بود، مأمور مذاکره با هیئت آمریکائی نماید، که این موضوع در کتاب خاطرات آقای رفسنجانی به چاپ رسیده است.
عصبانیت جریان اصلاح طلبان و فرصت طلبان افراطی همراه و همسو با دولت از این قسمت فیلم مستند برای این است که جرأت رد و دروغ خواندن خاطرات پدر خوانده دولت (آقای رفسنجانی) را ندارند، و حتی آقای لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی وقتی می خواهد از آقای روحانی در رابطه با این فیلم مستند دفاع کند، معلوم نیست به چه کسی " دروغگو " می گوید؛ کاش بصورت شفاف علت ناراحتی خود را ابراز می داشتند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
علت ناراحتی دیگر از فیلم مستند " من روحانی هستم " اینجاست؛ که دستور حمله گازانبری به فتنه گران 18 تیر سال 78 را دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، آقای روحانی صادر می نماید، که اقدام بجا و بحقی بوده است و پس از آن، مردم طومار فتنه گران را همانند فتنه نهم دی ماه سال 88 در هم پیچیدند، و سرّ عصبانیت اینها که به ناحق رئیس محترم جمهور را احاطه کرده اند در همین جاست و الا ارتباط با آمریکا و طرح آن در بین مردم، فرصت دیگری است که اصحاب فرصت طلب هیچگونه مخالفتی با آن ندارند.
موضوع دیگری که در این فیلم مستند به چشم می خورد، بحث توافق هسته ای با سه کشور اروپائی در دولت آقای خاتمی است، که در رابطه با این توافق آقای خاتمی رئیس جمهور وقت می گوید: نقل به مضمون در فیلم، « که من از آقای البردعی سئوال کردم که تعلیق هسته ای یعنی ما باید چه کاری انجام دهیم؟ که آقای البرادعی در جواب من گفت؛ فقط گاز به سانتریفیوژها تزریق نکنید، که گفتیم باشد، ولی بعد از رفتن از ایران گفتند که آنچه که در رابطه با مسائل هسته ای می باشد حتی ساختمان سازی و مونتاژ و همه را باید تعلیق و تعطیل نمائید که این کار آنها غیر اخلاقی بود.» و دولت اصلاحات همین دستور البرادعی را عملیاتی می کند، همان کاری که دولت فعلی در خصوص توافقنامه هسته ای با 5+1 انجام دادند، و چرخ هسته ای کشور را تعلیق و تعطیل نمودند و عصبانیت بخشهایی از دولت و مطبوعات اصلاح طلب، در همین قسمتهای فیلم مستند نهفته است.
راستی! نماد " کـلـیـدی" که آقای روحانی در تبلیغات ریاست جمهوری سال 1392 از آن استفاده و بهره بردند، به تقلید از همان کلید روی کیک اهدایی هیئت آمریکایی در سال 1364 به ایران نبود!؟
به هر حال فرصت طلبان و فتنه گران افراطی بدانند که ریاست محترم جمهور، آقای روحانی با داشتن سوابق خوب انقلابی، برای همیشه همراه و در احاطه آنان باقی نمی ماند و انشاء الله شاهد حرکتهای انقلابی ایشان، در راستای اهداف بلند نظام اسلامی که همان برقراری حکومت جهانی حضرت بقیة الله اعظم (عج)است، خواهیم بود.
والسلام
مهدی خزعلی از فتنه گران سال 88 که پدرش از او برائت می جوید، با جمعی از فتنه گران سال 88 با آقای رفسنجانی ملاقات داشته است، و ضمن تمجید از نامه بدون سلام آقای هاشمی در سال 88 به رهبر معظم انقلاب و انتقاد از دولت آقای روحانی می گوید: « حامیان روحانی و فعالان ستاد، از فراموشی گله دارند ... بعضی انتصابها زخمی است بر دل مردم که می بینند، کسی که چماق بر فرقشان می کوفت، امروز بر فرقشان نشانده اند، می بینند پادوی مشائی شده است دست راست روحانی ... شرایط به گونه ای شده که مردم به هاشمی شک کرده اند( فتنه گران) و می گویند، نکند دستشان در یک کاسه است و ما بازیچه سیاستمداران شده ایم.»
پس از توضیحات فرد فتنه گر،(مهدی خزعلی) آقای هاشمی رفسنجانی در قامت یکی از اعضاء اپوزیسیون(مخالف) نظام جمهوری اسلامی می گوید:« ما که نمی توانیم علیه نظام شورش کنیم، پس باید به راههای دموکراتیک برگردیم و مردم را با قانون اداره کنیم، البته قانون را باید نمایندگان واقعی مردم بنویسند، نه افراد تحمیلی... کارهای افراطی شمشیر طرف مقابل را تیز می کند.»
در خصوص حرفهای مهدی خزعلی، که پدر بزرگوارش( آیت الله خزعلی) در همان فتنه 88 از فرزند ناخلف خود اعلان برائت نمودند-همان کاری که آقای رفسنجانی در خصوص فرزندان فتنه گر خود انجام نداد- باید گفت؛ مهدی خزعلی از فتنه گردانان سال 88 بوده و در صورتی که پادوی مشائی(جریان انحرافی دولت احمدی نژاد) دست راست جناب آقای روحانی شده باشد، جریان انحرافی، مثل موریانه دولت اعتدال را از پای درخواهد آورد.
اینکه مهدی خزعلی و فتنه گران از مواضع متناقض آقای هاشمی از نزدیکی با نظام ترسیده باشند، ترس آنها نابجا و غیر وارد است، زیرا هنوز آقای رفسنجانی فرزندش مهدی را جهت محاکمه در اختیار نظام اسلامی قرار نداده و دیدارهای ایشان با فتنه گران و براندازان، ارتباط ایشان را به اثبات می رساند و به جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام آسیب جدی وارد کرده است، و اینکه آقای رفسنجانی در اندازه یک فرد مخالف نظام اسلامی، در جمع فتنه گران بگوید؛ "که ما نمی توانیم علیه نظاممان شورش نمائیم، پس باید به راههای دموکراتیک برگردیم" و در بخش دیگر می گوید؛"قانون را باید نمایندگان واقعی مردم بنویسند، نه افراد تحمیلی".
باید از آقای رفسنجانی پرسید، آیا شما از مخالفان داخل نظام اسلامی هستید که با فتنه گران دیدار می کنید!؟ آیا وقتی نمایندگان خبرگان رهبری در اجلاسهای خود، حاضر به دیدار جنابعالی نباشند، نمایندگان واقعی مردم نیستند!؟ آیا اگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی از مواضع نادرست شما در مقابل نظام اسلامی حمایت نکنند، نمایندگان واقعی مردم قلمداد نمی شوند!؟ آیا دیدارهای شما با اصحاب فتنه، و مواضع نادرست شما، دارای پیامهای روشنی به دشمنان نظام اسلامی نمی باشد!؟ آیا نامه بدون سلام شما به رهبری معظم انقلاب، که این چنین مورد تکریم مهدی خزعلی منافق و فتنه گران می باشد، موتور محرکه فتنه سال 88 نبوده است!؟
امروز همه انقلابیون و دوستداران نظام اسلامی معتقدند، که آقای رفسنجانی از سال 1384 بدنبال ساقط کردن دولت احمدی نژاد بوده اند و در سال 88 هم، وقتی مشاهده کردند که کاندیدای مورد حمایتش، رأی لازم را کسب نمی کند، با تمام توان و با آخرین تیرهای در کمان خود که همان نامه مورد تأیید فتنه گران می باشد، در میدان حاضر شدند و این چنین، فتنه پیچیده و عمیق سال 88 شکل گرفت.
امروز شخص آقای هاشمی رفسنجانی، که یک روز استوانه نظام اسلامی بوده، مجبور است در قامت یک مخالف نظام اسلامی با فتنه گران و براندازان سال 88 جلسه برگزار نماید و تریبون مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی، را در اختیار فتنه گران برانداز قرار دهد، و در غیر این صورت فتنه گران از نقش قابل توجه آقای هاشمی و خاندان رفسنجانی در فتنه سال 88 سخن خواهند گفت، که زیبنده ایشان نمی باشد و سرّ برگزاری جلسات در همین جاست.
چه زیبا گفته اند:« مصلحت، عامل نفوذی برای به انحراف کشیدن حقیقت است.»
والسلام
بسم الله
اکثر رسانه های کشور، مطالب مختلفی پیرامون برگزاری جشن همسر رئیس جمهورمان، در کاخ سعدآباد، بمناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) گفتند و نوشتند، حال به مطلبی، پیرامون چرائی برگزاری این جشن و محل آن توجه فرمائید.
مردم کشور ما و بخصوص شیعیان علاقه ویژه ای به حضرت فاطمه (س) دارند و برگزاری جشن برای آن حضرت، در کاخ سعدآباد و آن هم توسط همسر رئیس جمهور و مدعوینی که برای آن جشن در نظر گرفته بودند، قابل توجه و کم نظیر، و دارای پیام خاصی می باشد.
برگزاری میلاد خجسته حضرت صدیقه کبری(س) در منزل شخصی رئیس جمهور که از وسعت و تجهیزات لازم در خیابان مقدس اردبیلی برخوردار است، امکان پذیر بوده، و لذا پیام واضح و روشن این جشن و پایکوبی، به اشرافیت، و اپوزیسیون داخل و خارج، از سلطنت طلب تا ملی-مذهبی و فتنه گران سال 88 و منافقین گرفته، تا دشمنان خارجی و بخصوص آمریکا، این باشد؛ که مسئولین فعلی کشور و خاندان آنان، با خوی و منش کاخ نشینی زندگی و عادت کرده اند و دیگر حاضر نیستند با معیارها و اصول انقلابی زندگی نمایند و حاضرند برای چرخیدن زندگی اشرافی خود، چرخ انقلاب و اهداف آن را پنچر نمایند.
اگر غیر از این بود، و حلال و حرام خدا برای آنها اهمیت داشت، باید آن مراسم غیر شرعی و اشرافی را، بر اساس نهی از منکر ترک، و یا اعتراض خود را اعلام می نمودند، و اگر فکر این را داشتند، که ممکن است بخاطر این اعتراض موقعیت شغلی همسرانشان به خطر افتد، با کمال متانت کاخ را ترک می کردند و وظیفه شرعی خود را انجام می دادند.
داستان جماعتی که در مراسم اشرافی کاخ سعدآباد شرکت کردند، مثال آن شتر و بچه شتری است که در باغ وحش زندگی می کردند، که یک روز بچه شتر از مادرش علت داشتن کوهان، پاهای بلند و سُم پهن و مژهای بلند خود را از مادر پرسید، و مادر در جواب گفت: « چون ما در بیابان راههای طولانی را طی می کنیم و نیاز به ذخیره آب داریم، در کوهانمان آب ذخیره می کنیم، تا از تشنگی هلاک نشویم، و علت پاهای بلند و سُم پهن، بخاطر اینکه در مسیرهای طولانی بیابان و شن های رملی، بتوانیم با سرعت زیاد و در خاک هم فرو نرویم، نیاز به پاهای بلند و سُم پهن داریم، و اما علت مژه های بلند که گاها جلوی دید چشممان را می گیرد، این است که وقتی در بیابان راه می رویم و هوا توفانی و گرد و خاک فراوان است، این مژه های بلند جلوی وارد شدن خاک و خاشاک را،به چشمانمان می گیرد.
بچه شتر از مادرش تشکر کرد و گفت: متوجه شدم، ولی یک سئوال دیگر هم دارم، شتر مادر گفت بپرس؛ بچه شتر گفت: اگر ما همیشه در بیابان راه می رویم؛ پس بگو ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم!!!»
لذا باید از همسر رئیس جمهور و دیگرهمسران مسئولین کشور پرسید؛ اگر شما بدنبال اثبات کاخ نشینی و تغییر ذائقه خود به جریان اشرافیت و گروهها و کشورهای دشمن جمهوری اسلامی نبودید، در کاخ سعدآباد چه.....!!!
لازم میدانم از ریاست محترم جمهور بخاطر ناراحتی ایشان و تذکر به برگزار کنندگان جشن، به سهم خود تشکر نمایم و جا داشت که رئیس جمهور در جهت حفظ شئونات اسلام، نسبت به عزل معاون امور زنان ریاست جمهوری اقدام انقلابی می نمودند.
راستی آقای رئیس جمهور، از اقدامات فرهنگی در سال فرهنگ چه خبر!؟
«هر چه بگندد نمکش می زنند / وای به روزی که بگندد نمک»
والسلام
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چرا مجرمین نفوذی در قدرت، محاکمه نمی شوند؟
آیا وقت محاکمه حسن روحانی نیست؟
سئوال خوب به تولید فکر خوب می انجامد
عاشورا چگونه رقم حورد؟
مخرج مشترک با دشمن، یعنی چه؟
بساط انفعال را از قوه قضائیه برچینید
اغتشاشگران از داعش بدتر و اصلاحطلبان از هر دو بدتر
جنگ جهانی شناختی و ترکیبی بر علیه ایران
غروب اغتشاشات در ایران و شکست جبهه استکبار
[عناوین آرشیوشده]