بنام خدا و برای خدا
خوش داشتم که در سالروز شهادت چمران آن فرمانده جنگهای نامنظم که نوآوری و خلاقیت او موجب ذلت و درماندگی دشمن بعثی گردید، مطلبی را بنویسم و در طلیعه این دلنوشته باید به موضوع مهمی اعتراف نمایم و بگویم؛ تنها کسی که توانست مسیر زندگی مرا متحول نماید و به یک عاشق دلباخته اسلام و انقلاب مبدل نماید، کسی به غیر از شهید چمران نبود. دکتر چمران نابغه ای بود که در اولین ملاقاتش در مدرسه سعدی اهواز در سال 1360همچون آهن ربایی روح و جانم را به تسخیر خود در آورد و آنچنان مرا شیفته خود کرده بود که دوری و شهادتش کالبد جانم را آزرد و در غم و دوریش همه بچه های جنگهای نامنظم در شهادتش روزها گریستند و دهلاویه همانند ماتم کده و رودخانه کرخه دیگر صفای خود را در کنار دهلاویه از دست داده بود و تأثیر شهید چمران آنقدر عمیق بود که مرا تا پایان دفاع مقدس در مناطق مختلف جبهه از شمال غرب تا جنوب راهی کوهها و بیابانها نمود.
اگر بخواهیم به خصوصیات چمران بپردازیم می توان گفت؛ چمران اخلاص در عمل، ساده زیست، عارف بالله، متقی، مجاهد، متخصص در علوم هسته ای بود، چمران فرمانده ای بود که در قامت یک رزمنده ظاهر می شد. چمران عاشق پاک باخته ای بود که زندگی در آمریکا را رها کرد و به عشق شیعیان لبنان دل از همه چیز و همه کس به جز خدا برید و راهی لبنان گردید و در کنار امام موسی صدر نقش بی بدیلی در شکل گیری حزب الله و خارج نمودن تشیع از انزوا در لبنان ایفا کرد و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی راهی ایران گردید و در خدمت امام قرار گرفت تا برگی دیگر از رشادتها و ایثار و گذشت از خود را در پاوه و اهواز و سوسنگرد و دهلاویه بیادگار بگذارد و در نهایت در دهلاویه آسمانی شد و زمینیان را در فراغ خود به سوگ نشاند.
هنگامی که دشمن بعثی تا نزدیکی های اهواز آمده بود و بیم سقوط اهواز می رفت این دکتر چمران بود که با استراتژی استفاده آب، ماشین جنگی رژیم بعث عراق را در گل نشاند و هزیمت سربازان دشمن در مسیری حدوداً 50 کیلو متری دیده می شد و هنوز هم آثار شکست دشمنان بعثی در منطقه کوهه، جنگل گمبوعه و جاده سوسنگرد کاملاً مشهود است و اینجا بود که شهید چمران توانست با بهره گیری از استراتژی آب طعم شکست سختی را به دشمنی که در فکر تصرف خوزستان بود بچشاند.
پس اگر از استراتژی آب بدرستی استفاده شود، امکان شکست دشمن قطعی خواهد بود ولیکن اگر رئیس جمهوری این استراتژی را بر علیه جبهه خودی بکار گیرد، جبهه انقلاب اسلامی تضعیف و راهکار استفاده از آب، با هدایت نیروی خودی(جناب روحانی) در اختیار دشمن قرار می گیرد و متأسفانه جناب روحانی، در مذاکرات هسته ای مرتباً جبهه خودی را تضعیف می نماید و در همایشی اعلام کرد: «تحریم ها باید از بین بروند تا سرمایه گذار به کشور بیاید و باید سرمایه گذاری انجام شود از مشکل آب خوردن مردمتا مشکلات مالی و بانکی مردم حل شود.»
شهید چمران با استراتژی آب دشمن را شکست داد اما آقای روحانی با استراتژی آب به دشمن روحیه بخشید و راه فشار بیشتر بر ملت و کشور را دانسته یا ندانسته به دشمن آموخت! و لذا فرق دکتر چمران با دکتر روحانی -که البته رفسنجانی ایشان را دکتر می خواند- از زمین تا آسمان است و چه مقایسه اشتباهی!!! زیرا آقای روحانی به قول خودش وقتی از دست رژیم شاه فرار می کرد به انگلستان می رفت، اما شهید چمران برای خدمت به مردم محروم لبنان از آمریکا بیرون شد. چمران در سال 57 به پاریس نرفت که با هواپیمای انقلاب و امام به ایران بیاید اما روحانی از لندن به پاریس رفت هر چند جائی برای همراه شدن با امام به ایشان داده نشد و مجدد به لندن بازگشت! شهید چمران با استفاده از استراتژی آب از داخل رودخانه کرخه به نیروهای خود آب می رساند، اما روحانی ذلیلانه می گوید؛ آب آشامیدنی ملت هم در دست کدخدا(آمریکا) است! شهید چمران عاشق امام و مطیع ولایت بود، اما آقای روحانی اینگونه نشان نداده است! چمران همیشه در خطوط مقدم جبهه بود، اما آقای روحانی و رفسنجانی همیشه 60 کیلو متر با خطوط مقدم فاصله داشتند! شهید چمران بعد از آن همه دلاور مردی و ایثار حتی بعد از شهادت هم اجازه ساخت تندیس یا مجسمه را صادر نکرد، اما روحانی که پس از دو سال هیچ مشکلی از مشکلات ملت و کشور را حل نکرده، سفارش ساخت و نصب تندیس یا مجسمه خود را صادر می کند! چمران استفاده از استراتژی آب را می داند اما روحانی نمی داند! پس مقایسه شهید والا مقام چمران با روحانی از اساس نادرست است!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
مدتی است که آقای رفسنجانی بر خلاف مشی متکبرانه خود، با حربه دروغ نگران مردم گردیده و در 26 خرداد 94 گفته است: «تحریمها پدر مردم را در آورده است اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریمها استخوانهای آنها را خرد کرده است.»
اگر حرفهای رفسنجانی را در کنار سخنان جناب روحانی در استان خراسان شمالی قرار دهیم آنگاه متوجه خواهیم شد که تهیه کننده سخنرانی روحانی و رفسنجانی یکی است! و هر کدام وظیفه دارد تا قسمتی از پازل را به مردم بگوید، آنجا که جناب روحانی گفت: «کسانی که میگویند نباید با قامتی رشید و بهرهگیری از دیپلماتهای کارآزموده در برابر 1+5 ایستاده و مذاکره کنیم، از زندگی مردم بیخبر هستند.»
این که یک فرد متکبر و خود خواه چون هاشمی رفسنجانی به فکر مزدبگیران بیفتد دور از ذهن و بعید است و یقیناً در پس گفتار رفسنجانی و روحانی توطئه ای نهفته که عمق آن بزرگتر از فتنه سال 88 می باشد. این توطئه و فتنه زمانی بیشتر نمایان می شود که سخنان گذشته این جماعت را در کنار هم قرار دهیم تا به اهداف آنها پی ببریم، لذا ملت و بخصوص خواص انقلابی باید صحنه ها را رصد کنند، تا از اقدامات فتنه گران آسیبی به خیمه گاه انقلاب و مملکت نرسد. به سخنان آقایان رفسنجانی، روحانی، آشنا و جهانگیری توجه فرمائید:
حسن روحانی: « اگر پرتوکل الحاقی بد است پس چرا 124 کشور آن را پذیرفتند؟!»
هاشمی رفسنجانی: «عدهای حرفهای عجیب و غریب میزنند که ما میخواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریمها پدر مردم را در آورده است.»
اسحاق جهانگیری: «در مقطعی هستیم که باید تصمیمات جدی گرفته شود.»
رئیس جمهور: «ما با کمک مردم در سازمان ملل و شورای امنیت یعنی همان جاها که تحریمهای ظالمان علیه ما وصل شد رفته و همان جا تحریمها را لغو میکنیم. ما در تهران نمینشینیم و شعار دهیم.»
آقای رفسنجانی: «باید دست از شعارهای کم محتوا که جلوی ترقی را میگیرد دست بر داریم چطور آقایانی تعامل با دنیا را ذلت حساب میکنند، چه ذلتی؟ ... خشکی و افراطیگری هیچ وقت جواب نمیدهد خوارج هم الآن نه اعتباری دارند نه ارزشی اسلام هم اینها را نمیخواهد.»
حسن روحانی: «تحریم ها باید از بین بروند تا سرمایه گذار به کشور بیاید و باید سرمایه گذاری انجام شود از مشکل آب خوردن مردم تا مشکلات مالی و بانکی مردم حل شود.»
حسام الدین آشنا مشاور روحانی: «شما را به مظلومیت شهدای کربلای چهار قسم می دهم نگذارید عملیات تیر 94 لو برود. غواصان ما به خط زده اند و ما نیاز به استتار و اختفا داریم»
حسن روحانی: «میگویند اسرار کشور باید محفوظ بماند. مگر کسی به این چیزها شک دارد؟ حالا یک وقتی یک نصیحتی رهبری معظم انقلاب که رهبر هستند و باید نصیحت و ارشاد کنند، نصیحت میکنند.»
از پس این سخنان یک چیز بیرون خواهد آمد و آنهم تحمیل یک توافق بد و ترکمنچای دوم با امضاء حسن روحانی به ملت و رهبری نظام اسلامی خواهد بود، که جناب روحانی آن را بازی بُرد-بُرد تلقی می کند و همچنان مست پیروزی شکننده 24 خرداد 92 است و چشم نیاز به دستان کدخدا(آمریکا) دارد!!!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
مکان بازی در بُرد بازی بسیارمؤثر است زیرا برای انجام بازی از همه امکانات و حمایت طرفداران خود بهره مند خواهی شد که نمونه عملی و عینی آن می شود به بُرد 3 بر صفر تیم ملی والیبال ایران در مقابل آمریکا اشاره کرد و این در حالی بود که تیم ملی والیبال ایران در کشور آمریکا هیچ دستاورد مثبتی نداشت و این جمله را هم در اینجا باید گفت که اگر تیم ملی کشورمان در بازی بعدی خود در مقابل آمریکا شکست بخورد قطعاً دستهای ناپاکی برای رضایت کدخدا(آمریکا) وارد شده اند تا بازی برد-برد در داخل ایران اتفاق بیفتد و این کار از دولت اعتدال با رویکرد لیبرالی بعید نیست!
آنچه که رئیس دولت ایران از بازی والیبال باید عبرت بگیرد این است که مدام بازی بُرد-بُرد هسته ایرا در خانه رقیب و یا بهتر بگویم، خانه دشمن دنبال نکند! ممکن است بعضی بگویند؛ مگر ژنو و لوزان خانه آمریکا است؟ بله! وقتی آمریکا در جاهای مختلف اروپا زندانهای متعدد و تجهیزات و نیروی نظامی دارد، می شود باور کرد که ژنو و لوزان خانه استیجاری آمریکا نیست! رئیس دولت اعتدال همواره خود را صاحب عقل و خرد معرفی می کند و به دولت قبلی بصورت افراطی حمله می کند، اما دولت قبل با مقاومت مثال زدنی محل برگزاری مذاکرات هسته ای را تعیین می کرد، یک روز بغداد، روز دیگر ترکیه و روز بعد عمان و ژنو را در نظر می گرفت و تمام امور امنیتی یک نشست هسته ای را رعایت می کرد و این در حالی است که دولت اعتدال ظاهراً جای دیگری را به غیر از ژنو، لوزان و نیویورک بلد نیست و مرتباً هم توسط دشمن در زمین دشمن، به بازی گرفته می شود! و با این حال آقای روحانی ادعا می کند که متخصص امور امنیتیاست! ولی همانطور که حاج حسن روحانی تدبیر نمی داند، در مذاکرات هسته ای ثابت شده، که امور امنیتی هم نمی داند! وعلت آن هم دلباختگی و لیبرال منشی او و همکارانش می باشد!
آنچه که غربیان از تفکرات جناب روحانی در فروش تأسیسات هسته ای کشورمان بدست آورده اند این است که رئیس جمهور ایران هیچگاه در پیشرفت هسته ای ایران نقشی نداشته و تنها متخصص تعلیق! بوده و قصد فروش آن تأسیسات را به قیمت یک لیوان آب آشامیدنی دارد! و لذا غرب هیچ عجله ای برای خرید از خود نشان نمی دهد، زیرا اکثر تأسیسات مهم کشورمان در مرحله اول توافق ژنو تعلیق گردیده و خوب می دانند که آقای روحانی برای تصاحب مجلس دهم باید توان هسته ای کشور را به هر قیمتی به کدخدا(آمریکا) واگذار نماید!
پس از این تحلیل کوتاه، امکان مشاهده ترس و لرز را در سخنان نادرست آقای روحانی می شود دید، لذا به این دو جمله احمدی نژاد و روحانی بنگرید؛ احمدی نژاد می گفت: اگر اتم بد است پس چرا شما دارید؟ اما روحانی می گوید: اگر پرتوکل الحاقی بد است پس چرا 124 کشور آن را پذیرفتند؟! کدام کشور قدرتمند با شرایط کدخدا(آمریکا) پروتکل الحاقی را امضاء کرده اند که آقای روحانی بدنبال امضاء آن می گردد؟ نکند سال 82 به کشورهای اروپائی قول آن را داده بود، ولی موقعیت برایش فراهم نگردید؟!
قال الامام الصادق علیه السلام: سه خصلت است که در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند1-زمانی که خبر دهد دروغ بگوید، 2-هنگامی که وعده دهد تخلف ورزد، 3-زمانی که امانتی به او بسپارند خیانت نماید. « تحف العقول صفحه 377»
والسلام
بنام خدا و برای خدا
رئیس جمهور کشورمان در خصوص بحث هسته ای آنچه به ظاهر گفته اند؛ اولاً اعتقاد به بازی بُرد-بُرد را دارد و ثانیاً اعتقاد دارد که هم باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم و همه مردم هم بر این اعتقاد استوارند اما سئوالی در این رابطه مطرح است، آیا همه لوازم را برای رسیدن به یک بازی بُرد-بُرد و چرخیدن زندگی مردم و سانتریفیوژها را فراهم کرده ایم؟ آیا طرف مقابل ایران که آمریکا در صحنه مذاکرات و رژیم صهیونیستی در پشت صحنه آن قرار دارند، اجازه دریافت امتیاز را در بازی بُرد-بُرد به شما که می ترسید و می لرزید و دنبال یک جای گرم می گردید، می دهند؟ و وقتی رئیس جمهور گفته اند خزانه خالی است و برای آشامیدن آب هم باید تحریمها لغو شود.(94/3/17)-البته رهبری عزیز همانطور که در تصویز دیده می شود دست آقای روحانی را چند ماه جلوتر خوانده بود و سفارش به حفر چاه داده بود94/1/1- و آقای ظریف رئیس تیم مذاکره کننده اعتقادش این باشد که تجهیزات نظامی ما 10 دقیقه هم نمی تواند در مقابل آمریکا مقاومت نماید و آقای روحانی هم آمریکا را کدخدای ده بخواند و بدنبال بستن با کدخدا باشد! آیا کدخدای آقای روحانی اجازه چرخیدن سانتریفیوژها و زندگی مردم را در پای میز مذاکرات هسته ای به شما که می ترسید و می لرزید خواهد داد؟! و اگر احیاناً امتیازی برای تصرف مجلس شورای اسلامی به شما بدهد، در مقابل آن، چه چیزی را از جیب ملت و عزت کشور به کدخدایتان برای راضی شدن تقدیم می کنید؟!
آنچه تاکنون از بررسی سخنان مختلف رئیس جمهور بدست می آید این است که مشی رفتاری و گفتاری آقای روحانی برخلاف اظهارات گفته شده اش می باشد، زیرا اگر کسی اعتقادش بر این باشد که آمریکا دشمن انقلاب ما است و بر اساس نظر حضرت امام تا از راه انقلابی خود عدول نکنیم، آمریکا ما را قبول نخواهد کرد، پس طرح بازی بُرد-بُرد حرف مسخره و فریبی بیش نیست! زیرا دشمن بر خلاف ساده لوح بودن آقای روحانی، این مذاکرات را بازی نمی داند و قصد واگذاری امتیازی هم علی رغم تفکرات لیبرالی رئیس جمهور و همراهانش ندارد و تنها هدفش براندازی نظام اسلامی است که زمینه آن را جناب روحانی در این مذاکرات برایش فراهم نموده است!
طرح موضوع فوق ما را به این نتیجه می رساند که مذاکرات هسته ای بر اساس نظر راه گشای مقام معظم رهبری نفعی برای کشورمان ندارد، معظم له فرمودند: « رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بیمنفعت برود!؟ ... کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال میشود اما این، یک تجربهی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است.»
پس سئوال این است! چرا آقای روحانی و پدر خوانده دولت یعنی رفسنجانی حرف رهبری را برنمی تابند و کشور را به ناکجا آباد می برند؟! این همه ذلیل بودن و ترس و لرز در مقابل آمریکا زیبنده رئیس جمهور ایران نیست! و اگر شما نمی توانستید کشور را مدیریت نمائید، آیا کدخدایتان شما را مأمور به آمدن در انتخابات ریاست جمهوری نمود؟ و آیا تماس تلفنی شما با رئیس جمهور آمریکا که کار نابجائی از نظر رهبری بود، برای تشکر از کدخدا بوده است؟!!!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
اگر عملکرد حدود دو ساله دولت اعتدال را مورد برسی قرار دهیم، درمی یابیم که هیچ طرح و برنامه ای برای حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی کشور و مردم ندارند و تنها به شعار دادن در خصوص عبور از رکود(روی کود) و کاهش نجومی تورم، سخن می رانند و در حالی که این روزها اجناس با شیب تند و همانند سال 91 رو به گرانی است و جیب مردم مورد هجوم گسترده دولت و سرمایه داران اشرافی قرار گرفته و تنها هنر دولت، چشم دوختن به نتیجه مذاکرات هسته ای است، تا بلکه از لغو و یا تعلیق تحریمها دیگ تزویر و نفاق دولت پرمدعا که همان تصرف مجلس شورای اسلامی است با حمایت کدخدا(آمریکا) گرم شود! و لذا دولت جبهه بزرگی را علیه مردم و عزت کشور گشوده است که به اختصار به آن می پردازم.
اولین اقدام دولت در جبهه تزویر و نفاق، تضعیف روحیه ملت و بالا بردن قدرت چانه زنی کدخدا(آمریکا) است که در لابلای سخنان رئیس جمهور، پدر خوانده دولت(رفسنجای) و سایر دولتیان در جهت همراهی با آمریکا کاملاً مشهود است. گره زدن آب خوردن مردم و محیط زیست از سوی آقای روحانی به تحریمها و حل مشکلات ازدواج و کار جوانان از سوی معاون اول بی کفایت رئیس جمهور به لغو تحریمها و یا طرح شکسته شدن استخوان مردم مزدبگیر از سوی آقای رفسنجانی در زیر چرخ تحریمها و ... همگی گویای این است که دولت به دستان چدنی دشمن اصلی کشور یعنی آمریکا چشم دوخته است و هیچ برنامه دیگری ندارد.
موج گرانی افسار گسیخته در سال 94 و حمایت دولت از آن، این پیام را به مردم مخابره می کند که ملت باید تاوان انقلابی خود را بپردازد و بین گرانی و یا توافق ذلت بار هسته ای که همان تعطیلی کل مراکز هسته ای و بازدید از مراکز نظامی و بازجویی از دانشمندان هسته ای توسط کدخدای آقای روحانی است، یکی را انتخاب نمایند و یگانه راه، همان توافق و پذیرش شرایط آمریکا است و اگر مردم بخواهند مقاوت نمایند، موجهای مختلف گرانی و فشار به ملت ادامه می یابد و لذا تنها مسیر در پیش روی مردم، اعتراضات مدنی و دو قطبی کردن جامعه است تا در ورای آن، دولت به اهداف خود که همان بدست گرفتن مجلس دهم است، موفق گردد.
دولت در بخش دیگری از جبهه تهاجم به ملت در تلاش است که کوفیان مقیم ایران را با خود همراه نماید و توافق هسته ای را در هر شرایطی خواست اصلی مردم معرفی کند تا از این طریق بتواند جلوی منتقدین را گرفته و صدای آنها را خاموش نماید و لذا ابوموسی اشعری های خود را سرداران جبهه دیپلماسی می خوانند و کمپین هایی برای حمایت از آن سرداران خود ساخته همچون کنسرتهای موسقی، مخالفت با اجرای احکام اسلامی و برپایی مراسم مبتذل سالگرد پیروزی شکننده خود و همه اینها گویای این است که دولت اعتدال توافق هسته ای با آمریکا را برای حل مشکلات ملت دنبال نمی کند زیرا به خوبی می داند با شرایطی که کدخدایشان مشخص نموده هیچگاه کشورمان مورد تائید و راستی آزمایی آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار نمی گیرد و تنها زمانی مورد تائید آنان واقع می شویم که دست از انقلابمان بکشیم و برده آمریکا شویم و آقای روحانی، این موضوع را بخوبی از سالهای دوران دفاع مقدس بدست آورده و خواسته یا ناخواسته اوامر آمریکائی که خود کدخدا می داند، دنبال می کند که ثمره ای به غیر از ذلت و عقب ماندگی برای کشور چیز دیگری نخواهد داشت.
وضعیت امروز دولت اعتدال بی شباهت به این طنز نیست می گویند؛ سوسکی قرص اکس خورده بود و رفته بود جلوی کارخانهای که حشره کش تولید میکرد و داد و فریاد برآورده بود؛ آهای نفس کش!!!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
اکبر هاشمی رفسنجانی در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ جامع ایران در سخنان جدید و آمریکا پسند خود، گفته است: « عدهای حرفهای عجیب و غریب میزنند که ما میخواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریمها پدر مردم را در آورده است، اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریمها استخوانهای آنها را خرد کرده است.» وقتی که آقای رفسنجانی در فتنه سال 88 موفق به زمین گیر کردن نظام اسلامی نشد، آنگاه در اقدامی متحورانه فرزند فتنه گر، ضدانقلاب و دزد خود را(مهدی رفسنجای) در سال 88 از دست قوه قضائی فراری داد و راهی انگلیس نمود تا از آن طریق بسته تحریمهای فلج کننده را برای به زانو درآوردن دولت سابق و مردم ایران به دوستان آمریکائی خود سفارش دهد! البته حاج آقا خاطره که گزارشات روزانه و رؤیاهای شبانه خود را ثبت و ضبط می کند بعید است، در خاطراتش به چگونگی اعزام مهدی به انگلیس چیزی ننوشته باشد!
آقای رفسنجانی در زمان ریاست جمهوری خود بالاترین فشار اقتصادی را به "طبقه مزدبگیر جامعه که بیشترین افراد در کشور هستند"، تحمیل نمود و به همین خاطر در سال 84 با رأی منفی ملت مواجه گردید و مردم رأی خود را به رقیب ایشان دادند و شکست سنگینی را تحمل کرد و لذا رفسنجانی از آن روز عقده و کینه مردم و احمدی نژاد را به دل گرفت و با تیر زبان و نفاق و با هر بهانه و تزویر، خدمات 8 ساله دولت سابق را که بارها مورد تأئید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته، در توهینی زشت و خبیثانه "بیماری هاری" می خواند! و فتنه امروز هاشمی رفسنجانی شباهت بسیاری به فتنه سید کاظم شریعتمدار علیه امام و فتنه طحه و زبیر علیه امیرالمومنین علیه السلام دارد.
آقای رفسنجانی با عقده گشائی،به برخی از مردم اعترض می کند که چرا می گویند:«تحریمها به نفع ما بوده است». باید به ایشان گفت؛ که اعتراض امروزتان به امام است، ولی جرأت اعتراض به امام را ندارید! زیرا امام خمینی فرمودند: «تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی تحفه الهی بود که ما از آن غافل بودیم» لذا با این سخن امام خمینی، باید هاشمی را غافل بدانیم یا متکبر و منافق؟!
اگر خوب بررسی کنیم، عقده امروز هاشمی ناشی از حضور شهدای غواصی است، که آمدند تا ذلت مذاکره ی با کدخدا(آمریکا) را که بوی خباثت و خیانت از ورای آن به مشام می رسد، افشاء نمایند و از نوشاندن جام زهر دیگری جلوگیری نمایند و چهره تزویر و نفاق طلحه ها، زبیرها و ابوموسی های اشعری خائن امروز را به مردم بنمایانند و چه زیبا مأموریت خود را اجراء کردند. آنچنان که امام خامنه ای در وصفشان فرمودند:«صلوات خدا بر شهیدان مظلوم غواص که با حضور خود این فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند/ سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستم دیده شما / سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطر و جان زندگان را سیراب کردید.» ورهبر عزیز و خستگی ناپذیر و منافق ستیز،شعور ملت بصیر ایران اسلامی را در استقبال از شهداء ستودند و فرمود: «سلام بر شما ملت وفادار و مسئولیت پذیر که خطاب لطیف الهی را بدرستی می شناسید و پاسخ می گوئید/ حضور پرمضمون امروز شما یکی از بیادماندنی ترین حوادث انقلاب است.»
والسلام
بنام خدا و برای خدا
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در 26خرداد 94 گفت: «در مقطع فعلی با چالش مهم و بینالمللی به نام تحریمهای ظالمانه که علیه ملت و اقتصاد ایران وضع شده است روبرو هستیم. امروز نیز به نقطه تعیین کننده و تصمیمگیری نهایی در این زمینه رسیدهایم و در مقطعی هستیم که باید تصمیمات جدی گرفته شود.» مگر تاکنون دولت حاج حسن تصمیم جدی نگرفته بوده که اسحاق خان اینگونه می گوید؟ و یا تصمیم محرمانه و خطرناکی برای رضایتمندی کدخدا(آمریکا) دارند که می خواهند مردم را برای شنیدن آن آماده نمایند؟ بعید می دانم که این دولت بتواند توافقنامه ای را به امضاء برساند که موجب امید و نشاط مردم شود زیرا برای جریان لیبرالمنش آمریکائی که با اشرافیت خو گرفته شادی عامه ملت بی معنی است.
حال اگر قرار باشد تصمیم جدی گرفته شود و اسحاق جهانگیری هم نقشی در آن داشته باشد، آیا با وابستگی ایشان به حزب کارگزاران سازندگی که مشی لیبرالی و آمریکائی دارد، می شود آن را تصمیم نظام اسلامی دانست؟! البته این سخن بعید است نظر آقای جهانگیری باشد زیرا در 2 فروردین 94 وزرای خارجه اروپا و آمریکا در لندن با حضور مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گرد هم جمع شدند و بیانیه مشترکی درباره مذاکرات هسته ای ایران صادر کردند که در قسمتی از آن بیانیه آمده است: «اکنون وقت آن است که ایران تصمیمات دشوار بگیرد.» البته آقای هاموند وزیر خارجه انگلیس هم مدتی قبل گفته بود: «ایران باید یک نفس عمیق بکشد و تصمیمات سخت بگیرد.»
خیلی ها فکر می کردند، آقای جهانگیری حرفهای جدیدی گفته است، ولی با بررسی اینگونه نظرات به این نتیجه می رسیم که ظاهراً ایشان به نمایندگی از طرفهای مذاکره کننده با ایران سخن می گوید و اهداف آنان را دنبال می کند. البته ما از اعضاء حزب کارگزاران سازندگی که از نوچه های حلقه به گوش آقای رفسنجانی هستند، انتظاری به غیر از وابستگی به تفکرات غربی نداریم زیرا خود پدر خوانده هم این روزها بر اساس منافع آمریکا و غرب و بر خلاف نظر صریح امام و رهبری سخن می گوید، به این سخن آقای رفسنجانی بنگرید که می گوید: «باید دست از شعارهای کم محتوا که جلوی ترقی را میگیرد دست بر داریم چطور آقایانی تعامل با دنیا را ذلت حساب میکنند، چه ذلتی؟ هر جا علم است باید برویم و ارتباط برقرار کنیم، تمدنی که امام می خواستند ایجاد کنند الآن به یک انحرافی دچار شده که باید با عقل و تعامل آن را درست کنیم. ایران الآن از هیچ مذاکره و تعاملی نباید بترسد ... خشکی و افراطیگری هیچ وقت جواب نمیدهد خوارج هم الآن نه اعتباری دارند نه ارزشی اسلام هم اینها را نمیخواهد.»
حکایت امروز دولت اعتدال و پدر خوانده اش مثل شخصی است که رفته بود درب خانه کدخدا به گدایی! کدخدا به جای اینکه چیزی به گدا بدهد، بهش فحش داد. گدا که از کدخدا می ترسید، گفت؛ حالا چرا فحش میدی؟ و کدخدا گفت؛ می خواستم دست خالی برنگردی!!!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
در حالی که دولت راستگویان! با انواع حیله ها بدنبال خاموش کردن صدای بصیرت افزای منتقدین توافقات ژنو و لوزان می باشد، همزمان در سوی دیگر علی رغم مخالفت شدید علماء و مراجع تقلید با برگزاری کنسرتهای موسقی مبتذل تلاش می نماید فضای آرام کشور را به سوی دوقطبی کردن برخلاف شعار سال 94 (همدلی و هم زبانی) هدایت نماید. متآسفانه دولت ناموفق در حل مشکلات اقتصادی مردم با ترفندهای گونا گون، برگزاری کنسرت و جشنواره های موسقی مبتذل را در تمام شهرهای ایران کلید زده است و در 24 خرداد، سالگرد پیروزی آقای حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، قفل ابتذال فرهنگی را در بخش موسقی آن هم بصورت افراطی و افسار گسیخته علیه ارزشهای انقلابی باز کرد و آنقدر ابتذال شدید بود، که دولتیانی که هنوز وجدان آنان صد در صد به کُما نرفته است، از این همه ابتذال و بی فرهنگی طرفداران روحانی شرمنده و درمانده و لرزان شدند و لذا آهنگ فتنه جدید و توطئه کلید! به راحتی قابل شنیدن و دیدن است و اگر کسی منکر این توطئه گردد، باید به عقل و شعور او شک نمود.
این جریان ابتذال فرهنگی با برگزاری محافل موسقی اهداف بسیار پلیدی در سر می پروراند، دولت اعتدال بدنبال آن است تا جوانان کشور را سرگرم آواز خوانی و ابتذال در قالب برگزاری کنسرت موسقی نماید تا در مسیری دیگر با اعزام ابوموسی های اشعری، زمینه یک توافق ننگین تر از ترکمنچای را در مذاکرات هسته ای فراهم نماید و لذا سرگرم کردن جوانان به مخدر موسقی آنهم با چاشنی ابتذال تنها گزینه روی میز دولت اعتدال برای مقابله با منتقدین توافقنامه هسته ای است! و عجیب این است که آقای ظریف مشتری همه این برنامه های مبتذل فرهنگی و سیاسی است!
پس از شکل گیری دولت اعتدال جریانی که عقبه آن به فرهنگ ابتذال غرب وابسته است، با حمایت دولت و بخصوص شخص رئیس جمهور و پدر خوانده دولت(رفسنجانی) تعمداً در سطح کشور به ترویج برگزاری کنسرتهای مختلط در محیط های دانشگاهی و شهرها می پردازد و اگر آقای روحانی قدرت نیروی انتظامی را مورد خدشه قرار می دهد و می گوید؛ وظیفه ای برای اجراء اسلام ندارد و یا آقای رفسنجانی می گوید؛ چرا جلوی زنان زیبا رو که صدای خوبی دارند گرفته می شود، در همین راستا ارزیابی می گردد و تمام این کارها بخاطر عقده و حقارت از شکست فتنه سال 88 سرچشمه گرفته و لذا اگر این جریان لیبرال آمریکائی بتواند در سایه مذاکرات هسته ای، عفت و حیا را از جامعه اسلامی بزداید، دیگر این ملت حماسه 9 دی نخواهد آفرید و دشمن با یاری غرب باورانی که آمریکا را کدخدا می دانند به اهداف پلید خود خواهند رسید.
این دیالوگ را از فیلم ماندگار مختار انتخاب کردم تا چهره نفاق بهتر شناخته شود آنجا که می گوید: امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است . تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید . تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی(ع) از دست این جماعت سربه سجود آیه خوان و به ظاهر متدین!!!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
اگر آرامش آقای رفسنجانی حفظ نشود، کشور روی آرامش نخواهد دید و فتنه ای پیچیده تر از 88 رقم خواهد خورد!!!
قصد ونیت دفاع از اشکالات وارده به جریان انحرافی دولت سابق نیست. بلکه هم زمانی افدامات تعجب برانگیز است!!!
فلذا اصل، آرامش حاج اکبر آقا است و چیز دیگری اهمیت نباید داشته باشد!!!
والسلام
بنام خدا و برای خدا
از زمان تبلیغات جناب روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 همواره با کلمات تکراری از ایشان همچون؛ "تدبیر، امید و اعتدال" روبرو بوده ایم و آنچه در رابطه با امید می شود گفت، این است که دین اسلام تأکید فراوانی نسبت به امید و امیدواری دارد و امید آنقدر اهمیت دارد که گفته اند انسان بدون امید نمی تواند زندگی کند و شاید بشود ادعا کرد که بخش قابل توجهی از رأی ملت ایران به آقای روحانی بواسطه طرح بحث مهم امیدبود و متأسفانه باید گفت که اطرافیان آقای روحانی فرمان تدبیررا از دست ایشان ربودند و تمام امید مردمرا به مذاکرات هسته ای بی حاصل آن هم با اصلی ترین دشمن انقلاب یعنی آمریکا سنجاق کردند!
اگر بخواهیم امتیازی به دولت در خصوص طرح امید بدهیم، باید گفت که تنها تدبیر دولت، امیدوار کردن مردم و گره زدن امید مردم به مذاکرات هسته ایو اعتماد 100 درصدی به کدخدا(آمریکا) برای لغو تحریمها بوده است و دولت اعتدال علی رغم شعارهای دهان پرکن و دلفریب اقتصادی، هیچ برنامه مدونی برای حل مشکلات اقتصادی ملت نداشته و این را از می شودها و نمی شودهای هر روز مراکز اقتصادی دولت می توان بدست آورد. مثلاً آقای نوبخت یک روز می گوید؛ یارانه کسی قطع نمی شود اما یک هفته بعد، یارانه بخش قابل توجهی از مردم قطع می شود و این در حالی است که سطح امید مردم به آقای روحانی رو به کاهش بوده و مسئولین امر هم بخاطر پاشیدن بذر ناامیدی از ملت عذرخواهی نمی کنند!
اگر دولت اعتدال به جای دل بستن به کدخدا و مذاکرات هسته ای و شرطی کردن مردم به نتایج آن، از ظرفیت اقتصاد مقاومتی که اکثر کارشناسان نخبه کشور بر اجراء آن تأکید داشتند، رویکرد کشور را از خام فروشی و واردات قانونی و غیرقانونی به توانمندی داخلی سُوق می داد، امروز رئیس جمهورمان عزا نمی گرفت و آب خوردن ملت را هم به رفع تحریمهای ظالمانه غرب گره نمی زد و آبرو ملت را حفظ می کرد. آنگاه آقای روحانی می توانست بگوید که از رکود عبور کرده و جیب مردم هم کاهش تورم را احساس می کرد و ملت هم مجبور نمی شد "به امید، امیدهای واهی آقای روحانی امیدوار شوند!!!"
در این راستا رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی فرمودند: «اقتصاد کشور از دو اشکال بزرگ نفتی بودن و دولتی بودن نیز به شدت رنج میبرد ... تلاش های مسئولین کافی نیست و باید یک نفَس جدیدی به تلاشهای اقتصادی دمیدهشود ... اگر پایه اقتصاد کشور براساس استفاده از ظرفیتهای مردمی و تولید داخلی برنامه ریزی و مستحکم شود، دیگر برای تحریمها و کاهش قیمت نفت عزا نمیگیریم و دچار نگرانی نمیشویم.»
والسلام
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چرا مجرمین نفوذی در قدرت، محاکمه نمی شوند؟
آیا وقت محاکمه حسن روحانی نیست؟
سئوال خوب به تولید فکر خوب می انجامد
عاشورا چگونه رقم حورد؟
مخرج مشترک با دشمن، یعنی چه؟
بساط انفعال را از قوه قضائیه برچینید
اغتشاشگران از داعش بدتر و اصلاحطلبان از هر دو بدتر
جنگ جهانی شناختی و ترکیبی بر علیه ایران
غروب اغتشاشات در ایران و شکست جبهه استکبار
[عناوین آرشیوشده]